گزارشگر:محمدجواد رحیمی-پژوهشگر مسایل جهانی/ شنبه 8 جدی 1397 - ۰۷ جدی ۱۳۹۷
مذاکره یکی از ابزارهای مهم دیپلوماسی بهشمار میرود که طرفهای مخالف با بهکارگیری آن تلاش میکنند تا بهخاطر رفع اختلافات و تناقض در اهداف و مقاصد ایشان، به یک توافق و راه حل برسند. بهخاطری داشتن موضع قدرتمند و رسیدن به یک توافق، مذاکره کننده باید در مورد طرف مقابل و خواست و اهداف آن معلومات و آگاهی کامل داشته باشد.
در عین حال، برای یک مذاکره نتیجهبخش، وقت و زمان کافی باید در نظر گرفته شود چون این امر برای طرفهای مذاکره کننده فرصت میدهد تا تمام خواستها و گزینهها را مورد بحث قرار دهند. در پهلوی معلومات و وقت کافی، مذاکره کنندۀ موفق باید از قدرت و قوت لازم برخوردار باشد تا در صورت نیاز، طرف مقابل را تهدید کند و راه را برای رسیدن به یک توافق باز نگهدارد.
با این حال، زلمی خلیلزاد بعد از آنکه به عنوان مشاور وزارت خارجۀ امریکا در امور افغانستان گماشته شد، بدون یک میکانیسم تعریف شده و پذیرفته شده و بدون آنکه عناصر مهم مذاکره را تکمیل کند، با نماینده خواندههای طالبان وارد مذاکره شد. خلیلزاد با آنکه میدانست که طالبان دارای تشکیلات سیاسی و رهبری واحد نیستند، با کسانی مذاکره را آغاز کرد که حتا هویت و جایگاه آنان نیز مشخص نیست. خلیلزاد بهجای اینکه اطمینان حاصل میکرد که آیا کسانی که با او مذاکره میکنند واقعاً نمایندهگان طالبان اند و فیصله و توافق آنان برای تمام طالبان قابل قبول است یا خیر، از رسیدن به یک توافق زود هنگام با آنان حرف زد.
در عین حال، خلاف اصول مذاکره، خلیلزاد خیلی عجولانه و شتابزده وارد مذاکره با طالبان شده است. خلیلزاد همواره تأکید کرده که خیلی زود و حتا پیش از انتخابات ریاستجمهوری افغانستان، با طالبان به یک توافق برسد. اما اگر در مدت کوتاه که از آن تکراراً حرف زده شده، با نماینده خواندههای طالبان توافق حاصل نشود، خلیلزاد هیچ گزینۀ دیگری را تا حال مطرح نکرده است و این مورد، کاملاً به ضرر خلیلزاد و آیندۀ افغانستان تمام خواهد شد. تحرکات عجولانه و سبکسرانۀ خلیلزاد چنان به ضرر او تمام شد که حتا حمایت حکومت وحدت ملی را نیز از دست داد. برای دست یافتن به یک توافق سیاسی با طالبان، خلیلزاد باید حضور نمایندهگان افغانستان در مذاکرات را حتمی میدانست و بدون مقید ساختن مذاکرات به یک مدت زمان محدود، بیشتر روی یک میکانیسمی کار میکرد که ضامن تداوم مذاکرات و حافظ منافع ملی افغانستان میبود.
خلیلزاد با آنکه میداند که سه رییسجمهور امریکا رهبری مصالحه و مبارزه با طالبان را عهده دار بود، بلیونها دالر پول آن کشور برای تأمین صلح و ثبات در افغانستان به مصرف رسید، چندین هزار سرباز آن کشور در خاک افغانستان کشته و زخمی شد اما نه تنها که صلح برقرار نشد بلکه دامنۀ جنگ گسترش و ناامنی افزایش یافت چون هیچگونه میکانیسم مشخص، مشترک و همهشمولی که بتواند روند مصالحه و مبارزه را جدیت و قوت بخشد، در جریان ۱۷ سال گذشته وجود نداشت. بناً، خوشبینیها و خیالبافیهای خلیلزاد مبنی بر دست یافتن به یک توافق سیاسی با طالبان، بیانگر این نیست که او بهتر از روسای جمهور و مقامات ارشد سیاسی و نظامی امریکا عمل میکند بلکه بیانگر اینست که او تاهنوز طرف خود را نمیشناسد، عناصر مهم مذاکره را مد نظر نگرفته و هیچ نقش تعیینکننده در مذاکرات با طالبان ندارد و نخواهد داشت.
نکتۀ مهم و اساسی دیگر اینکه خلیلزاد برای قبولاندن موضع خودش بالای طالبان، هیچ نوع قوت و قدرت را در دست ندارد. اعلام خروج نیم از نیروهای امریکایی از افغانستان به طالبان پیام واضح و روشن داد و آن اینکه امریکا بدون آنکه از طریق مذاکره به نتیجه برسد، راه خروج را به پیش گرفته و اگر طالبان با امریکا توافق نکنند، هیچ قدرت و قوت وجود نخواهد داشت که علیه آنها بهکار گرفته شود. اگر خروج نیروهای امریکایی بر اساس یک توافق با طالبان صورت میگرفت و یا بعد از توافق با آنها عملی میشد، این اقدام برای جلب اعتماد طالبان گام نیک و پسندیده محسوب میشد، اما اعلام این خبر در حالی صورت گرفت که از یکطرف نقش خلیلزاد را خنثا شده و بیاثر جلوه داد و از طرف دیگر، اعتقاد و باور طالبان مبنی بر پیروزی آنها در جنگ فعلی را تقویت کرد. فلهذا، مذاکره در چنین حالتی، جز ضیاع وقت و از دست دادن فرصتها، هیچ پیامدی دیگری به دنبال نخواهد داشت.
مذاکرۀ واقعی زمانی احساس میشد که استفاده از زور و قدرت به عنوان آخرین گزینه روی میز مذاکره قرار میگرفت. این امر از یکطرف جدیت امریکا را به نمایش میگذاشت و از طرف دیگر برای نماینده خواندههای طالبان پیام میرساند که در صورتی که از راه مذاکره به تفاهم و توافق نرسند، گزینۀ نظامی علیه آنها و به زیان و ضرر آنها تمام خواهد شد. نتیجتاً، مذاکرات خلیلزاد با نماینده خواندههای طالبان در حالی صورت میگیرد که نه تنها معلومات و جزییات مکمل در مورد طرف مذاکره وجود ندارد، بلکه این مذاکرات توأم با عجله و مبالغه نیز میباشد. همچنان، خبر خروج نیروهای امریکایی از کشور، موقف و تلاشهای خلیلزاد را شدیداً خنثا و بیاثر کرده است. نهایتاً، مذاکرات خلیلزاد با نماینده خواندههای طالبان هیچ نتیجه به دنبال نخواهد داشت چون خلیلزاد با دست خالی و از یک موضع خیلی ضعیف و مبهم وارد مذاکره شده که حتا رضایت و حمایت حکومت وحدت ملی را نیز از دست داده است.
Comments are closed.